نظریهی «معرفت اضطراری» ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد؛ از اینرو بیشتر اندیشمندانِ نخستین نظریهٔ «معرفت اضطراری» ریشه در منابع اسلامی (آیات و روایات نبوی) دارد؛ از اینرو بیشتر اندیشمندانِ نخستین امامی که عنایت ویژهای به نصوص و متون اسلامی داشتند، همه معارف بشری - چه دینی و چه غیردینی- را اضطراری به معنای غیراختیاری، میدانستند و بر آن بودند تحقق معرفت در انسانها فعل و صُنع خداست در نتیجه انسان فاعلِ شناسا، نیست؛ گرچه اراده انسان در مقدمات تحصیل معرفت (فرآیند معرفت) نقش دارد؛ با این حال برآیند معرفت، فعلِ انسان نیست. از اینرو چون تحقق معرفت را خارج از حیطهٔ اختیار میدانستند، معرفت را تحت تکلیف نمیدانستند و به تعلق یا عدم تعلق آن به ثواب و عقاب استحقاقی باور نداشتند. باور به اضطراری بودن معارف در واقع، بر این مبتنی است که میان تحصیل معرفت از طریق نظر و فکر و حصول معرفت، رابطه سببیِ حتمی در کار نباشد تا از این رهگذر اراده مقدماتِ معرفت، بالملازمه اراده خود معرفت به شمار آید. بلکه بین فرآیند و برآیند معرفت دو فرضیه و احتمال بیشتر متصور نیست: یا رابطه سببی اما غیرحتمی بین تحصیل و حصول معرفت، برقرار باشد، به این معنا که تحصیل مقدمات معرفت، جزءالعلة تحقق معرفت باشد؛ و یا بین آنها، رابطهٔ غیرسببی (تهیأی) باشد و تحصیل مقدمات معرفت تنها برای زمینهسازی و ظرفیتسازی افاضه و إعطای حکیمانه معرفت از جانب حق تعالی باشد.
نظریه معرفت و نسبت آن با اراده و اختیار آدمی ، مورد توجه متکلمان نخستین اسلامی به ویژه امامیان بوده است. اندیشوران نخستین امامیه بر اساس آیات و روایات، تحقق و برآیند معرفت را فعل و صنع مستقیم خدا و خارج از قلمرو افعال اختیاری انسان میدانستند و به لوازم آن از جمله عدم تکلیف به معرفت و عدم تعلق ثواب و عقاب استحقاقی ، پای بند بودند. کتاب پیش رو به بازخوانی انگاره معرفت اضطراری امامیان نخستین پرداخته و آن را با نظریه های معرفت شناختی رقیب از جمله «اصحاب حدیث» و «معتزله» مقایسه و بررسی گردیده است.