انسان در سیر فکریاش دو گونه حرکت دارد: 1. حرکت مستقیم و صریح که همان درک شهودی است؛ 2. حرکت غیرمستقیم که درک استدلالی است. انسان خود را با حس درونی و جهان را با حس بیرونی درمییابد، و چون این دو حس درون و بیرون منطبق بر یکدیگر شوند، تحیّری بر تحیّری میافزاید و شوقی از پس شوقی میزاید که تا چشیده نشود، درک نمیگردد. پس برای درک این حرکت که مبتنی بر درک شهودی و استدلالی است، باید حقیقت دین و انسان کامل در عمل و نظر فهمیده شود و این فهم جز در سایه وحی برتر الهی، حکمت برتر الهی و عرفان برتر الهی، تحت ترتیب انبیا و اولیای بزرگ الهی که انسان کامل و راه طیکرده هستند و عارفان کامل الهی و حکمای کامل الهی، محقق میشود.